مرگ
هر که شبانه روز بیست بار یاد مرگ باشد، همراه شهیدان جنگ احد، برانگیخته خواهد شد.
محمد رسول الله (ص)
یکی از همکارانم دختر خانمی جوان، دانشجو و زحمتکش است که با کارکردن به خانوادهء بیپدر روزی میرساند.
دوستی دارد که حتی نامش را نمیدانم، گاهی دیدهامش و از روی ادب به هم سلام کردهایم.
خبردار شدم که خواهر نوزده سالهء آن دوست فوتشده است. رفتم از همکارم کم و کیف را پرسیدم. از بزرگراهی رد میشده که ماشینی به او میزند، جزییات هنوز مشخص نیست. دخترک ورزشکار و بیمادر بوده در خانوادهای پر جمعیت و باز هم زحمتکش.
غصهای دلم را گرفت. غصه از جنسی که نمیدانم درست چیست. تنها قسمت خوب این است که پدر دستهای کارکردهء خود را به پزشک بیمارستان نشانداده و گفته «من اینها را اینطوری بزرگ کردهام، اعضایش را تازمانی که نمرده به کسانی بدهید که لایق باشند». اعضای دخترک مرگ مغزی شده را جدا میکنند و چند جان نجات مییابد. خدایش بیامرزد.
این هشدار دهندهترین شکل مرگ است: قاطع، غیر منتظر، فوری و بیگذشت. همه چیز آنطور چیده میشود که انگار قرار است بیهیچ تردیدی روی دهد. اصلا مرگ زمانی میآید که قطعا پیروز است، و زندگان بیدار را عبرت ناگرفته و مبهوت بر جا خشک میکند.
موضوعات مرتبط: روز نوشت، ،
برچسبها: مرگ ,